آقای دین باکـه، سردبیر روزنامه و شورای سردبیران نیویورک تایمز
نیویورک، خیابان هشتم، شماره ۶۲۰
مورخ پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ برابر با ۹ سپتامبر ۲۰۲۱
موضوع: فرناز فصیحی
در تاریخ پانزدهم مرداد ۱۴۰۰ برابر با ۶ آگوست ۲۰۲۱ روابط عمومی روزنامه نیویورک تایمز بهواسطه یک توییت، اقدام به انتشار بیانیهای در حمایت از فرناز فصیحی در پاسخ به «حملات، تهدیدات و آزارهایی» در شبکههای اجتماعی علیه این روزنامهنگار وابسته به روزنامه نیویورک تایمز کرد. توییت مزبور عنوان میکند که حمایت صورت گرفته از فصیحی در راستای حمایت از تمامی روزنامهنگاران «هدف قرار گرفته شده» که از «زنان» و «رنگین پوستان» هستند، صورت گرفته است.
ما امضاکنندگان این نامه، گروهی از ایرانیان در سراسر جهان و برخاسته از طیفهای گوناگونی از جامعه هستیم که هماکنون یا در ایران زندگی میکنیم و یا نزدیکان ما از جمله والدین و برادران و خواهرانمان در ایران ساکن هستند. ما در صدد آن هستیم که با این نامه، با ارائه پروندهای مستند از تخلفات حرفهای فرناز فصیحی، به توییت روزنامه نیویورکتایمز پاسخ دهیم. موارد مستند ارائه شده، گزیدهای از گزارشهای منتشر شده توسط فصیحی در نیویورک تایمز و همچنین فعالیتهای وی در شبکههای اجتماعی خصوصاً توییتر، است.
با ارائه این مستندات، ما به دنبال دو هدف بنیادین و مشخص هستیم: نخست، با یادآوری نقش بهسزایی که نیویورک تایمز در افشای اسناد پنتاگون در دوران جنگ ویتنام ایفاء کرد، آرزومندیم که این بار هم بهعنوان یک روزنامه ارزشمند و منبع معتبر جهانی در زمینه خبر و نیز گردآورنده «نخستین پیشنویس تقریبی تاریخ» در انجام رسالت خود موفق باشد. دوم آنکه، با ارائه مستندات ارائه شده، ما به دنبال پاسخگو ساختن فرناز فصیحی نسبت به اقدامات غیرحرفهای وی در نگارش گزارشهایی برخلاف حقیقت از شرایط فعلی سرکوب بیرحمانه، کشتار و زندانی کردن معترضان در اعتراضات مسالمتآمیز، بازداشت روزنامهنگاران، معترضان عقیدتی و مخالفان سیاسی حکومت جمهوری اسلامی، هستیم.
راهنمای ما در گردآوری این مستندات، استناد به اساسنامه «ارزشها، منش نیک و درستکرداری برای بخشهای خبر و سردبیری، رهنمودهای مربوط به صداقت و امانتداری» و همچنین اتکا به «دستورالعمل نیویورک تایمز برای فعالیت روزنامهنگاران خود در شبکههای اجتماعی» است. ما بر این باوریم که با توجه به رهنمودهای فوقالذکر، هر داور بیطرف و بیغرضی پس از بررسی دقیق یافتههای ارائه شده با آنها همنظر خواهد بود.
پیش از هر چیز ضروری میدانیم اعلام کنیم که ما٬ امضاکنندگان این نامه، هرگونه آزار و تهدید علیه گروههای قومی، نژادی، جنسیتی و رنگین پوستان را بدون قید و شرط و صریحاً محکوم کرده و بر همین مبنا، هرگونه تهدید و آزار علیه فرناز فصیحی را نیز نادرست میدانیم. نیویورک تایمز و فصیحی اظهار کردند تمامی افرادی که وی را مورد انتقاد قرار دادند چیزی جز ارتشی از ترولها که از خود رفتاری خشونتبار در فضای مجازی نشان میدهند، نیستند. این در حالی است که نیویورک تایمز و فصیحی هیچگونه سندی در اثبات چنین ادعاهایی ارائه نکرده و هر آنچه عنوان کردند، جز وارونهنمایی و ترجمه خلاف حقیقت از این انتقادات، به منظور توجیه اتهامات ناروایی که به منتقدانشان وارد میسازند، نبوده است. براین اساس٬ ما اعتراض خود به توییت منتشر شده از سوی نیویورک تایمز در حمایت از فصیحی ـــ که تمامی انتقادات وارده به رفتار غیرحرفهای فصیحی را زاده مخیلات «مشتی متعصب تاریکاندیش» و «ترولهای ناشناس» خوانده است – اعلام میداریم. گرچه ما خشنودیم که نیویورکتایمز در صدد آن بوده تا بر اصل تکثر قومی، نژادی و جنسیتی در همکاری با روزنامهنگاران خود پایبند باشد٬ اما از منظر ما٬ اتهامات ناروای این روزنامه به کاربران ایرانی توییتر، حاکی از وجود نوعی نژادپرستی ساختاری در این رسانه٬ علیه مردم کشور ما است.
ما معتقدیم که اعلامیه حمایت نیویورک تایمز از فصیحی با مطرح کردن اتهاماتی نظیر «زن ستیزی و خشونت» به مردم ایران، به ترفندهای کلیشهای متحجرانه و کهنهی رایج علیه مردمان خاورمیانه متوسل شده است. در واقع، بیانیه فوقالذکر به جای آنکه همچون «سپری» در دفاع از یک روزنامهنگار همکار در نیویورک تایمز عمل کند٬ به مثابه «شمشیری» علیه بسیاری از مردمان سرکوبشده و به حاشیه رانده شده ایران، عمل کرده است.
بر پایه بررسیهای صورت گرفته، بر این باوریم که اگر بیانیه شتابزده نیویورک تایمز در حمایت از فصیحی که در برابر انتقادات وارده به خود از هیچ شگردی در قربانیانگاری خود فروگذاری نمیکند بیپاسخ بماند، چیزی جز تشویق وی به ادامه رفتار غیرحرفهایش را در پی نخواهد داشت. به اعتقاد ما تکذیبها، حملهها و تحریفهای صورت گرفته از واقعیت توسط فصیحی، بهخودی خود نوعی «زن ستیزی» علیه بسیاری از زنانی است که نسبت به رفتار غیرحرفهای او اعتراض کردهاند.
بهطور متوسط٬ در کمتر از ۴٪ از گزارشهای فصیحی به مواردی چون نقض آزادی بیان٬ حقوق زنان و در سطح گستردهتر٬ نقض حقوق بشر در ایران پرداخته شده است که این خود نشانگر اولویتهای این روزنامهنگار من باب مسائل مربوط به ایران است. دامنه رفتارهای غیرحرفهای فصیحی بهاندازهای گسترده بوده که حتی در قبال دو تن از همکاران روزنامهنگار حرفهای خود٬ روح الله زم و مسیح علینژاد، اعمال شده است. هنگامی که زم توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شد، فصیحی دست کم در یک توییت افتراآمیز علیه وی، به صورت غیرمستقیم، بازداشت زم را موجه جلوه داد. همچنین هنگامی که توطئه ربودن مسیح علینژاد در نیویورک برملا شد، فصیحی حتی از برقراری تماس با وی و یا انتشار گزارشی درباره این موضوع خودداری کرد.
بررسیها و یافتههای ما از عملکرد فرناز فصیحی در روزنامه نیویورک تایمز و شبکه اجتماعی توییتر، به ترتیب زیر در پیوست این نامه آمده است:
در نخستین بخش، به ارائه چارچوب انتقادی یافتههایمان بر مبنای اساسنامه روزنامهنگاری نیویورکتایمز میپردازیم. در بخش دوم، ضمن ارائه توضیح خلاصهای از وضعیت سرکوب معترضان و روزنامه نگاران، به اهمیت گزارشگری واقعیتمحور و قابل اطمینان در ایران می پردازیم. در بخش سوم، با ارائه برخی از حساسترین موارد گزارشگری غیرحرفهای فرناز فصیحی باتوجه به اساسنامه و استانداردهای مربوطه نیویورک تایمز خواهیم پرداخت. بخش چهارم این نامه نیز به برخی توییتهای وی که به تحریف واقعیت پرداخته و عامدانه توییتهای اعتراضی کاربران «ناشناس» و کاربران «شناخته شده» را با وارونهسازیهایش به غلط ترجمه کرده است، میپردازد.
پرونده یافتهها و تقاضاهای مربوط به سوءرفتار حرفهای فرناز فصیحی
۱. چارچوب انتقادی ما:
تحلیل ما از گزارشگری فصیحی و رفتار وی در شبکههای اجتماعی، برگرفته از اساسنامه و استانداردهای اعلام شده از سوی مجموعه نیویورک تایمز است.
در اینجا یادآوری وضعیت اختناقآمیز موجود در ایران، یک رکن ضروری است. براین اساس٬ یادآور میشویم که مخالفان در ایران، تحت خشونت و سرکوب شدید از سوی حکومت قرار داشته و جان آنها و نزدیکانشان در معرض تهدید مستقیم و پیوسته قرار دارد. به همین ترتیب، دورانی از سرکوب شدید روزنامهنگاران و آزار و تعقیب اقلیتها و مخالفان سیاسی را سپری می کنیم. همچنین یادآور میشویم که جمهوری اسلامی، ایران را به کشوری تبدیل ساخته که در آن مباحثی همچون نبود آزادی، خشونت پلیس، نظام قضایی فاسد، برگزاری دادگاههای ایدئولوژیک انقلابی، آپارتاید جنسی، دزدسالاری و تعقیب و دستگیری معترضان و مخالفان سیاسی، همجنسگرایان، نومسیحیان، بهائیان، کنشگران جامعه مدنی و حقوق زنان و کارگران (که این تنها فهرستی کوتاه از گروههای مختلف به حاشیه رانده شده است)، به یک وضعیت عادی تبدیل شده که از بهمن ۱۳۵۷ در فضای ایران حاکم بوده است. انتقاد ما از فصیحی بهعنوان خبرنگاری که با روزنامه نیویورک تایمز همکاری میکند، متاثر از وجود چنین وضعیت اختناقآمیزی در ایران است که این امر، روایت رسانهها از واقعیتهایی که در ایران می گذرد را به شدت حساس و پراهمیت میسازد. پیش از اینکه به مردم ایران برچسب ارتشی از ترولها را بزنید، به شما یادآور میشویم که ستار بهشتی بدین جهت که نوشتههایش را در وبلاگ خود با نام حقیقیاش مینوشت، به قتل رسید. همچنین ساسان نیکنفس که اخیراً به واسطه عدم دریافت معالجات پزشکی، در زندان کشته شد، تنها به دلیل پست اینستاگرامیاش بازداشت شده بود.
یافتهها و بررسیهای ما نشان میدهند، فصیحی مرتکب تخطی از تعهد خطیر نیویورکتایمز به «واقعیتها و راستی آزمایی» بوده است، آنجا که اساسنامه نیویورک تایمز صراحتا عنوان میکند: «ما متعهد به رعایت بیانیه صداقت و امانتداری [منتشر شده در سال] ۱۹۹۹ میلادی که به مسائل متداول مربوط به درستکرداری حرفهای میپردازد، هستیم که به موجب آن بر اهمیت راستیآزمایی و دقیق بودن نقل قولها، صداقت و امانتداری عکسها و اکراه ما از استناد به منابع ناشناس تاکید شده است. البته به این موارد باید مقررات مربوط به منابع محرمانه که در سال ۲۰۰۴ میلادی تدوین شدهاست را نیز بیافزاییم.»
همچنین، نظر به تعهد صریح نیویورکتایمز که عنوان میکند: «با توجه به مسئولیتهای خطیر ما در پاسداری از متمم اول قانون اساسی، نیویورکتایمز همواره در پی رعایت والاترین استانداردهای اخلاقی حرفهای در روزنامهنگاری است»، بر این باوریم که نهتنها روند گزارشگری غیرحرفه ای فصیحی تخلف از موقعیت ممتاز حرفهای او در ایالات متحده است، بلکه با چنین رفتاری عملاً نسبت به همکارانش در ایران که هر روز در معرض بازداشت خودسرانه و تعقیب قرار میگیرند نیز مرتکب جفا شده است. از سوی دیگر، تصویرسازیهای او از ایران بهعنوان کشوری نرمال و عادی، بیانگر بیتوجهی آشکار وی نسبت به مسائل و سختیهایی است که مردم ایران روزانه متحمل میشوند؛ مردمی که سالهاست اساسیترین حقوقشان از آنها ستانده شده است.
گزارشها و عملکرد فصیحی در شبکههای اجتماعی نیز بهطور پیوسته در تخلف از دستورالعملهای نیویورک تایمز در خصوص صداقت و امانتداری به شمار میآیند، بهویژه وقتی این رهنمودها عنوان میکند: «بیشترین قوت ما در اعتبار و حسنشهرت نیویورک تایمز است. ما به هیچ وجه نباید مرتکب عملی شویم که موجب تضعیف یا کسر این اعتبار و حسنشهرت شود و باید با هر آنچه در توان داریم، در ارتقاء اعتبار و حسنشهرت نیویورک تایمز بکوشیم.» این در حالی است که فصیحی با کردار و رفتار خویش، عملاً هیچ فرصتی را برای کسر اعتبار و حسن شهرت نیویورک تایمز از دست نداده است.
۲. گزیدهای از موارد مربوط به رفتار غیرحرفهای:
نمونههایی پرشمار از تخلفات حرفهای فصیحی را به دو دسته تقسیم کرده و گرد هم آوردهایم: گزارشگری و رفتار در شبکههای اجتماعی.
۲.۱. رفتار غیرحرفهای – گزارشگری
۲.۱.۱.
فصیحی در گزارش ۱۳ آگوست ۲۰۲۱ / ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ در نیویورکتایمز تحت عنوان: «نظام بهداشت و درمان ایران، فراتر از فاجعهآمیز»، اینگونه عنوان میکند که: «نوع دلتا ویروس کرونا ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داده و فراگیری آن از آغاز، سرسامآور شده است. اکنون این یک آزمون جدی برای رئیسجمهور جدید اصولگرا است.»
این یک نمونه از تحریف واقعیات از طریق تعدیل و وارونهنمایی است. در این رشته توییت، یک کاربر غیرناشناس در توییتر به توضیح تخلفات در این گزارش میپردازد که به خوبی نشان میدهد نویسنده این گزارش از اصول گزارشگری حرفهای مورد تایید و تعهد نیویورکتایمز مبتنی بر گزارشگری واقعیتمحور، تخطی کرده است. این بخش را با اتکا به اصلیترین جنبههای مباحثی که پیشتر گفته شد، به پایان میبریم: «اجازه دهید از عنوان مقاله شروع کنیم: برخلاف ادعای مقاله، دلیل وضعیت حاضر، گونه جهش یافته جدید ویروس کرونا یا همان کرونای دلتا نیست، بلکه ممنوعیت واردات واکسنهای انگلیسی و آمریکایی مانند فایزر و مدرنا به وسیله حکومت که صریحا به دستور خامنهای انجام شد، علت وضعیت حاضر است.» در این گزارش٬ فصیحی «رهبران» ناشناسی را بابت ممنوعیت واردات واکسن مقصر میداند و با نقل یکی از دلایل متعدد رهبر جمهوری اسلامی برای ممنوعیت ورود واکسن به ایران که از قضا یک تئوری توطئه بسیار محبوب است٬ علی خامنهای٬ تنها مسئول وضعیت واردات واکسن را در قالب یک باورمند به تئوریهای توطئه جلوه میدهد. گزارش او از بحران کرونا در ایران٬ بار مسئولیت خامنهای را بین دیگر مسئولان حکومت که نقشی در این تصمیمگیری ندارند و همینطور مردم آسیبدیده که به ادعای فصیحی٬ پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند٬ تقسیم میکند. کماهمیت جلوه دادن سیاسیسازی واکسن و کشتار دسته جمعی مردم بهواسطه یک ممنوعیت سیاسی علیه واکسنهای انگلیسی و آمریکایی٬ نهتنها غیراخلاقی و غیرحرفهایست٬ بلکه به مثابه توجیه و همکاری در این ممنوعیت جنایتکارانه است که به قتل عام بیش از صد هزار نفر در ایران منجر شده است.
۲.۱.۲.
در گزارش دیگری که توسط فصیحی در خصوص کلاب هاوس نوشته شده بود نیز به نمونه دیگری از تحریف حقیقت برمیخوریم. فصیحی با نقل از فرید مدرسی، که یکی از روزنامهنگاران محبوب دولت است، فصیحی مدعی میشود که این اپلیکیشن جدید، فرصتی برای گفتوگو میان مردم و مقامات دولتی فراهم آورده است. او تلویحاً ادعا میکند که جواد ظریف (وزیر وقت خارجه ایران) در اتاق مورد اشاره در کلاب هاوس، بدون هیچ تبعیضی به پرسشهای حاضران پاسخ داده است. این در حالی بود که برگزارکنندگان اتاق فوق، صریحاً روزنامهنگاران رسانههای فارسی زبان غیردولتی و نیز شهروندان عادی را از طرح سوال ممنوع کرده بودند. جالب اینجاست که فصیحی و نگار مرتضوی، که به باور بسیاری مورد عنایت وزارت خارجه جمهوری اسلامی هستند، تنها روزنامهنگارانی از خارج ایران بودند که اجازه طرح سوال پیدا کردند.
۲.۱.۳.
گزارش فصیحی از سرنگونی پرواز ۷۵۲ اوکراینی و عدم انتشار گزارشی تکمیلی از آن؛ باتوجه به افشای فایلی صوتی منتشره شده بهوسیله شبکه ایران اینترنشنال، از مصاحبه وزیر وقت خارجه (جواد ظریف)، نمونه دیگری از گزارشگری غیرحرفهای اوست.
ما عمیقا از اطلاعات گمراهکننده موجود در گزارش فصیحی در نیویورکتایمز تحت عنوان «کالبدشکافی یک دروغ: چگونه ایران سرنگونی یک هواپیمای مسافربری را مخفی نگه داشت» مشوش هستیم. در این گزارش فصیحی عنوان میکند که حسن روحانی، رییس جمهور٬ و همچنین سایر اعضای دولت وی، از سرنگون شدن پرواز ۷۵۲ بهوسیله واحد پدافند موشکی سپاه پاسدارن، بیاطلاع بودهاند. علیرغم آنکه مقررات اخلاقی نیویورکتایمز صریحا از «اکراه» این روزنامه در استناد به «منابع ناشناس» سخن میگویند، فصیحی در گزارش خود مدعی شده که یافتههایش در نتیجه گفتوگو با منابع «ناشناس» در دولت جمهوری اسلامی تهیه شدهااند.
گفتنی است؛ در تاریخ ۳ جولای ۲۰۲۰ / ۱۲ تیر ۱۳۹۹ ، شبکه سیبیسی کانادا، از گفتوگویی ۹۰ دقیقهای میان جواد سلیمانی (که همسرش الناز نبیی را در سرنگونی پرواز۷۵۲ از دست داد) و حسن رضاییفر٬ سرپرست گروه تحقیقات برای سرنگونی پرواز۷۵۲ را گزارشی تهیه کرد. جواد سلیمانی در این گفتوگو در کمال بهت و تعجب از رضاییفر میشنود که وی پنج دقیقه پس از اطلاع از سرنگونی هواپیما، با سردار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده هوا-فضای سپاه پاسداران، تماس گرفته و حاجیزاده این خبر را تایید کرده که واحد پدافند موشکی سپاه، عامل سرنگونی آن هواپیما بوده است. اما نه تنها حسن رضایی فر، که در آن زمان سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری جمهوری اسلامی بود ، که علی عابدزاده، رئیس این سازمان نیز، این حقیقت را افشاء نکردند، بلکه هر دو آنها ادعا کردند هواپیما به دلیل اشکال فنی سقوط کرده است. با توجه به اینکه سازمان هواپیمایی کشوری از نظر ساختاری، زیرمجموعه وزارت راه وشهرسازی قرار داشته و وزارتخانه مزبور، مستقیماُ به کابینه حسن روحانی، رییس جمهور وقت گزارش میداده و شخص رئیسجمهور، رئیس شورای امنیت ملی کشور نیز هست، این نتیجهگیری به هیچوجه غیرمنطقی نیست که روحانی در همان ساعات اولیه سرنگونی هواپیما، از سرنگونی پرواز اوکراینی توسط سپاه٬ اطلاع داشته است.
علاوه بر این، در تاریخ ۲ فوریه ۲۰۲۰ / ۱۳ بهمن ۱۳۹۸، کمتر از یک ماه پس از سرنگونی پرواز ۷۵۲، رسانههای اوکراینی، فایل صوتی گفتوگوی میان خلبان پرواز تهران-شیراز خط هوایی آسمان با برج کنترل را منتشر کردند که بر مبنای آن، خلبان و خدمه هواپیمای فوق در هنگام پرواز، شلیک موشکها را مشاهده و با برج کنترل تهران تماس گرفته بودند. برج کنترل بخشی از سازمان هواپیمای کشوری به شمار میآید که تحت نظارت دولت قرار داشته و به دولت گزارش میدهد. با توجه به اینکه سپاه و سازمان هواپیمایی کشوری بر اساس ساختار دولت جمهوری اسلامی با یکدیگر در همکاری پیوسته و نزدیک قرار دارند، سازمان هواپیمایی کشوری و دولت روحانی از همان ابتدا، کاملا از حقیقت سرنگونی هواپیما در ۸ ژانویه ۲۰۲۰ / ۱۸ دی ۱۳۹۸ آگاهی داشتند. براین اساس مسئولیت مخفی نگه داشتن این حقیقت، متوجه مقامات دولت بوده است. گزارشهای رسانهای فوق، نشان میدهند که گزارشگری فصیحی از پرواز۷۵۲ ٬ هم از جهت بیان حقایق و واقعیتها و هم به لحاظ تحلیلی، غیرحرفهای بوده است.
۲.۱.۴.
در خصوص موضوع تشییع جنازه قاسم سلیمانی، فصیحی ادعا کرده که میزان جمعیت شرکتکننده در تشییع جنازه سلیمانی در اهواز به سی کیلومتر میرسیده، این در حالی است که فاصله شمال تا جنوب شهر اهواز٬ کمتر از سی کیلومتر است و همینطور٬ مقیاس جغرافیایی ارائه شده در گزارش فصیحی نادرست بودهاست. گزارش اشتباه فصیحی البته با استقبال خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی٬ ایرنا٬ همراه بود.
۲.۱.۵
گزارشهای فصیحی از اعتراضات آبان ۱۳۹۸ / نوامبر ۲۰۱۹ تنها تکرارکننده پروپاگاندای تبلیغاتی جمهوری اسلامی از طریق روش بازسازی گفتمانی است؛ هرچند که احراز بسیاری از جنبههای این اعتراضات به دلیل سرکوب و سانسور شدید حکومت، کار آسانی نیست. فصیحی با نقل قول از رسانههای وابسته به حکومت و مقامات دولتی جمهوری اسلامی، معترضان را خشونت طلب توصیف کرده و آنها را به کشتن چندین مامور ضد شورش ، تخریب اموال خصوصی و عمومی و همچنین «نبرد» علیه دولت، متهم میسازد. گزارش فصیحی در تناظر کامل و یکبهیک با کیفرخواستهای اعلام شده از سوی دادستانهای انقلاب اسلامی، علیه بسیاری از معترضان آبان بود که وکلای آنها٬ شیوه بازداشت و پیگردشان را مخالف مقررات آیین دادرسی در جمهوری اسلامی عنوان میکردند. توصیف فصیحی از وقایع آبان ۹۸ و سرکوب معترضان غیرمسلح توسط نیروهای مسلح آماده و مصمم به نحوی است که گویی ماجرای «جنگهای شبه نظامیان» با نیروهای نظامی در جایی مانند سوریه و یا ماجرای جنگ میان دو کشور همچون جنگ هشت ساله عراق و ایران را گزارش میدهد. او همچنین در حالی دولت ترامپ را مقصر بحران اقتصادی در ایران معرفی میکند که به اعتقاد و گفته بسیاری از مردم ساکن در ایران، برداشته شدن تحریمها پس از توافق برجام در تیر ۱۳۹۴ هیچ بهبودی در شرایط اقتصادی و معیشتی مردم عادی به همراه نداشت. گزارش او همچنین اشارهای گذرا بر این مسئله داشت که دولت ایالات متحده در تحریک اعتراضات ایران نقش داشته است. این ادعای بسیار خطرناک در حالی از سوی او مطرح شده بود که چنین موضوعی در جمهوری اسلامی میتواند منجر به صدور حکم اعدام برای بسیاری از معترضان تحت بازداشت شود. بهعلاوه٬ این موضوع مشخصاُ منعکس کننده پروپاگاندای حکومت جمهوری اسلامی علیه مخالفان خود در چهار دهه اخیر است.
۲.۲. رفتار غیرحرفهای – شبکههای اجتماعی:
۲.۲.۱.
در این بخش، مجموعهای از توییتهایی که بیانگر تعاملات میان فصیحی و کاربران ایرانی توییتر است، گردآوری شده که شامل کاربران ناشناس و حسابهای کاربری تایید شده روزنامهنگاران و کنشگران ایرانی میباشد. در تمام این تعاملات، فصیحی مکرراً از شیوهها و تاکتیکهای کلامی معمول خود استفاده کرده و مدعی میشود هر کسی که با او مخالفت میکند، یا در حال اعمال رفتار زنستیزانه است و یا در حال تهدید فصیحی به مرگ و تجاوز به عنف.
۲.۲.۲.
یک حساب کاربری ناشناس، رشته توییتی گرد هم آورده که بیانگر رفتار غیرحرفهای فصیحی در شبکههای اجتماعی و نیز فعالیت روزنامهنگاری وی است. بخشهای گوناگون این رشته توییت، مواردی از رفتار غیرحرفهای و نیز اتهامات دروغین وی علیه منتقدان خود و همچنین تحریف حقایق توسط او را بازگو میکند.
۳. مطالبات ما:
۳.۱. نویسندگان نامه، رفتار غیرحرفهای، غیر منصفانه و یکسویهی روزنامهنگار همکار شما فرناز فصیحی را محکوم میکنند. نویسندگان نامه رفتار هیئت سردبیری نیویورک تایمز را به دلیل واکنش شتابزده که بدون بررسی کامل وضعیت صورت گرفته است نیز محکوم میکنند.
۳.۲. نویسندگان نامه از هیات سردبیری نیویورک تایمز درخواست دارند که هر چه سریعتر نسبت به تشکیل یک کمیته تحقیق درباره اعمال غیرحرفه ای فصیحی اقدام کنند. کمیته می باید پس از احراز تمام مواردی که وی از اصول روزنامه نگاری حرفه ای تخطی کرده یا نسبت به لغو بلافاصله همکاری با فصیحی اقدام نماید و یا از فصیحی بخواهد که با گزارشهای اصلاحی و تکمیلی به تصحیح اعمال غیرحرفه ای خود در گذشته اقدام کند. در صورت خودداری فصیحی از اجرای توصیه های کمیته تحقیق، کمیته می باید نسبت به لغو همکاری خود با فرناز فصیحی اقدام نماید. کمیته تحقیق همچنین موظف است از جامعهی فعالین سیاسی و حقوق زنان در ایران و خارج از کشور، عذرخواهی کنند. نویسندگان نامه موکدا درخواست دارند که نیویورک تایمز، ضمن بازنگری در موارد مطرح شده که بر اساس شواهد مستند و مستدل تکیه دارد، پاسخ مناسبی به جامعهی کنشگران داخل و خارج از ایران ارائه دهد.
۳.۳. نویسندگان نامه درخواست قاطعی دارند که هیئت سردبیری و مدیران نیویورک تایمز نسبت به اصلاح رویههای موجود و در پیش گرفتن و ایجاد رویههایی که درهای نقد را گشوده نگاه میدارد، تلاش کنند. این امر میتواند با انتشار گزارشات تکمیلی در آینده، جریان دستکاری و تقطیع رویدادها را متوقف کند. با توجه به این که مردم ایران در داخل کشور، پلتفرم رسانهای مستقل و پاسخگو ندارند، از رسانهها در جهان آزاد انتظار میرود، تامین کنندهی منافع در خدمت به حقیقت و آزادی بیان باشند.
۳.۴. در پایان٬ نویسندگان نامه انتظار دارند که این رسانه قبل از همکاری با خبرنگاران دیگر برای تولید محتوا در مورد ایران٬ تحقیقات مفصل انجام داده و از مستقل بودن روزنامهنگاران از جمهوری اسلامی و لابیگران حکومت اطمینان حاصل نمایند تا از تکرار چنین تخطیهای جلوگیری شود.
۴. امضا: الف. امضای اعضای خانواده قربانیان PS752 و ب. امضای فعالین سیاسی، حقوق زنان، اقلیت و روزنامهنگاران
الف: امضای اعضای خانواده قربانیان PS752
۱. پریسا عباس زاده
۲. آمینه آقابالی
۳. حمیدرضا برقعی
۴. اهورا ازدری
۵. عظمت اژدری
۶. اشکان داوودپور
۷. نواز ابراهیم
۸. پرنیان اقبالیان
۹. حمیدرضا قاسمی
۱۰. مجید قاسمی
۱۱. مجتبی غوی
۱۲. مارال گرگین پور
۱۳. سهراب حوریران
۱۴. پیام جمشیدی
۱۵. لیلا لطیفی
۱۶. آرش مراتب
۱۷. شهناز مراتب
۱۸. هما مامانی
۱۹. شاهرخ پورزراب
۲۰. روزبه روزایی
۲۱. البرز صادقی
۲۲. عبدالرضا صدر
۲۳. مسعود سعیدی نیا
۲۴. یاسین شفقی
۲۵. جواد سلیمانی
ب: امضای فعالین سیاسی، حقوق زنان، اقلیت و روزنامهنگاران
۱. اسکندر آبادی – روزنامه نگار
۲. فائزه عباسی – روزنامه نگار
۳. الهام عدیمی – روزنامه نگار
۴. بابی افروز – دندانپزشک ایرانی آمریکایی
۵. شهناز اکملی – فعال جامعه مدنی
۶. ساسان امجدی – محقق و فعال کرد
۸. اعظم بهرامی – فعال محیط زیست
۹. یاور برادران خسروی – فعال LGBTQ
۱۰. مهران براتی – فعال سیاسی
۱۱. فرنگیس بیات – تحلیلگر سیاسی
۱۲. جمشید برزگر – روزنامه نگار
۱۳. لاله بازرگان – فعال سیاسی، ۱۹۸۸ عضو خانواده قتل عام
۱۴. لیلی بازرگان – روزنامهنگار
۱۵. عیسی بازیار – نویسنده ، فعال پاکسازی مین
۱۶. رضا بهروز – پزشک ایرانی آمریکایی
۱۷. خسرو بیت اللهی – فعال سیاسی ، حزب مشروطه ایران
۱۸. آدریان کالامل – استاد تاریخ آمریکا ، سانی
۱۹. حسین دائمی – فعال سیاسی
۲۰. معصومه دائمی – فعال سیاسی
۲۱. نعیمه دوستدار – روزنامه نگار
۲۲. بابک اجلالی – فعال حقوق بشر
۲۳. گوهر عشقی – بنیاد ستار بهشتی
۲۴. بامداد اسماعیلی – روزنامه نگار ایرانی-آلمانی (WDR)
۲۵. شاد استدادی – ایرانی کانادایی ، مدیر کل و فعال
۲۶. امیرحسین اعتمادی – فعال سیاسی
۲۷. مهدی قدیمی – روزنامه نگار
۲۸. مهناز قزللو – فعال سیاسی و برابری جنسیتی
۲۹. مهتاب قربانی – شاعر ، فعال حقوق بشر
۳۰. مهدیه گلرو – فعال حقوق زنان
۳۱. شهرزاد هادیان – فعال حقوق زنان
۳۲. مهدی حاجتی – فعال سیاسی
۳۳. مهرناز حاجی علی – فعال حقوق زنان
۳۴. مولود حاجی زاده – روزنامه نگار و فعال حقوق زنان
۳۵. محمد همت پور – فعال سیاسی
۳۶. ناهید حسینی – پژوهشگر آموزش زنان
۳۷. آرش جودکی – مقاله نویس ، پژوهشگر فلسفه سیاسی
۳۸. عاطفه کاشفی – انجمن Lise Meitner ،عضو هیئت مدیره
۳۹. منیره کاظمی – فعال حقوق زنان
۴۰. مینا خانی – فعال اجتماعی و کوئیر
۴۱. م .مهدی خرمی – استاد دانشگاه
۴۲. شهرام خلدی – استاد دانشگاه ، دانشگاه واترلو ، کانادا
۴۳. هدیه کیمیایی – روزنامه نگار
۴۴. بهزاد مهرانی – فعال سیاسی
۴۵. بردیا موسوی – استراتژیست ، روزنامه نگار در ایران-تی سی
۴۶. شوره نظر – روزنامه نگار
۴۷. شهاب الدین نظری – فعال سیاسی
۴۸. نیما نیا – فعال کوئیر
۴۹. مجید نیکنام – روزنامه نگار ، فعال سیاسی
۵۰. محمد نوری – فعال سیاسی
۵۱. فواد پاشایی – فعال سیاسی ، حزب مشروطه ایران
۵۲. سپیده پورآقایی – روزنامه نگار
۵۳. احمد رئیسی – فعال دانشجویی
۵۴. فرانک رفیعی – محقق در مطالعات خاورمیانه
۵۵. آرزو رشیدیان – متخصص بهداشت و درمان ایرانی آمریکایی
۵۶. مهدی روزبهانی – روزنامه نگار
۵۷. آرش صادقی – فعال سیاسی
۵۸. پریسا صالحی – روزنامه نگار
۵۹. سمانه سوادی – فعال حقوق زنان
۶۰. فاطمه سپهری – فعال سیاسی
۶۱. شاپرک شجری زاده – فعال حقوق زنان
۶۲. حسن شریعتمداری – فعال سیاسی
۶۳. مریم شریعتمداری – دختران خیابان انقلاب (انقلاب)
۶۴. مهناز شیرالی – استاد دانشگاه ، پاریس ، فرانسه
۶۵. یزدان شهدایی – فعال سیاسی
۶۶. امین سوفیامهر – محقق فلسفه ، دانشگاه ایندیانا ، بلومینگتون
۶۷. دلبر توکلی – روزنامه نگار