در مقابل جمهوری اسلامی چه می‌شود کرد؟

نویسنده: فرنگیس بیات

در مقابل جمهوری اسلامی چه می‌شود کرد؟ این سوال روزمره ماست. این نظام در کنار کشتار- سرکوب عمومی، گزینشی و هدفمندی که علیه مخالفان خود بکار می‌برد، در بیرون از مرزها فعال‌تر از قبل توانسته شبکه‌ی هدایتگر تصمیم گیری سروسامان بدهد. کمی باید درباره این وضعیت بیشتر روشنگری کرد. در ادامه به این سوال نزدیک می‌شویم که در مقابل جمهوری اسلامی چه می‌توان و چه باید کرد؟

جایگاهی که برخی نخبگان و چهره‌های سرشناس ایرانی متصل به دستگاه جمهوری اسلامی در بیرون از مرزهای ایران در آن قرار دارند را می‌توان شبکه‌ی منسجمی از هدایت تصمیم‌گیری‌ها دانست. این شبکه سَری در تهران و سَری در مهمترین مراکز ایده‌سازی یا تصمیم‌گیری درسیاست‌ دفاعی و خارجی در سطح منطقه‌ای یا بین‌المللی دارد. از امریکا تا اروپا. ابعاد مساله فراتر از شکل‌دادن لابی یا کانال‌های تماس پشتی برای در اختیار گرفتن اثرگذاری بر طرف امریکایی، اروپایی یا بطور کلی نهادهای بین‌المللی است. وجوه بزرگتری از تاثیرگذاری بر تصمیمات یا کنترل تصیمات توسط این شبکه اعمال می‌شود. این وضعیت چنان که توضیحش را با وام‌گرفتن از نمونه‌های تحلیل شده از سیاست خارجی روسیه و چین نشان می‌دهم، سیاستی درازمدت، چندسطحی و بطور خلاصه استراتژیک است. این سیاست از اصول چندگانه‌ای پیروی می‌کند و نقاط فیکس مشخصی دارد. در سطوح تبلیغاتی، رسانه‌ای، تصمیم‌گیری، ان.جی.اویی و البته تحقیقاتی فعال شده است. این روزها پرسشی که همه ما از خود می‌پرسیم این است که چطور در مجموعه‌های تصمیم‌گیری سیاسی و امنیتی اروپا یا آمریکا افرادی مشغول پیش بردن عین به عین سیاست‌های مطلوب جمهوری اسلامی هستند. چگونه ممکن است در متن حرفه‌ای‌ترین نظام‌های تصمیم‌گیری(یا حتی آکادمیک) عناصری هماهنگ با جمهوری اسلامی فعال شوند؟ ایده‌های مطلوبی از تعامل با این نظام بسازند و کمابیش بازی را به نفع نیروهای مورد نظر جمهوری اسلامی رقم بزنند. خطراتی که جمهوری اسلامی بر آنها دست می‌گذارد را تبدیل به خطر و ریسک امنیتی مورد پذیرش امریکا/اروپا قرار ‌دهند، چنان که گویی فرمان را از دست امریکا یا اروپا درآورده باشند.

به این توجه کنیم که اتفاقی بیش از لابی‌گری یا ساختن کانال پشتی برای اثرگذاری بر تصمیمات [غربی‌ها] درحال وقوع است. چنین رویه‌هایی یعنی نفوذ سیستماتیک در درون نظام‌های تصمیم‌گیری در دمکراسی‌ها توسط رقبای آنها مثل چین و روسیه ابتدا به چشم روس‌شناس‌ها آمد. آنها با کمال تعجب و نگرانی مراقب بودند که چطور مسکو یا پکن با بهره‌گیری از ظرفیت‌های باز دمکراسی‌ها مثلا در شکل دادن به گروههای مردمی، ان.جی.او.یی و لابی‌ها و رسانه‌ها برنامه‌های کنترل‌کننده‌ی خود را در دل آن نظام‌های سیاسی پیش می‌برند. استراتژی بکار رفته را «استراتژی گوّه» نام گذاشتند. به قرار گرفتن یک گوّه در دل چوب نگاه کنید. چطور با لبه‌های باریک به بافت منسجم چوب وارد می‌شود و ریزه ریزه باعث ایجاد شکاف می‌شود. هدف استراتژی گوّه هم همین است. اینکه انسجام و یکدستی را از محیط میزبان بگیرد. آن را دچار شکاف کند و اختلالی ایجاد کند تا محیط میزبان به سیاست واحدی نائل نشود. میکائل ویگل یکی از روس‌شناسان فنلاندی با بررسی چگونگی بکارگیری استراتژی گوّه توسط روسیه در اتحادیه اروپا، خطرات سواستفاده از ارزشهای دمکراتیک به نفع دیکتاتوری پوتین را بهتر به ما نشان می‌دهد. او جزئیات دقیقی از این «مداخله‌ی ترکیبی» برمی‌شمرد. عکس زیر در متن مقاله ویگل نفوذ ترکیبی روس‌ها با دیپلماسی پنهان، کمپین‌های اطلاعات غلط و ژئواکونومی رو بروی لبه‌های گوه سوار می‌کند و جزئیات بیشتری را توضیح می‌دهد. استراتژی گوّه (Wedge Strategy) سیاستی است که هدفش ایجاد شکاف در درون یک کشور یا ائتلاف و تضعیف بنیان تصمیم‌گیری است. استراتژی گوّه با لبه‌های تیز دوگانه با اهرم‌های مختلف به درون نظام‌های دمکراتیک نفوذ می‌کند.

Hybrid Interference As a Wedge Strategy
Hybrid Interference As a Wedge Strategy

 

این اهرم‌ها شامل کمپین‌های اطلاعاتی غلط، دیپلماسی پنهان، ومعادلات اقتصادی هستند. چنانچه روسیه از این اهرم‌ها استفاده کرده. احتمالا در مورد ایران نیاز داریم دقیق‌تر نگاه کنیم، جمهوری اسلامی از چه راههای بهره برده. اما نکته مهم، از آنجایی که شکاف‌های بوجود آمده در سیستم‌های میزبان خیلی بزرگ نیستند، میزبان قادر به دیدن و درک آنها نیست. این شکاف‌ها از آنجایی که خیلی آرام و محو گسترش پیدا می‌کنند، تدریجا به بخشی از سیستم تبدیل می‌شوند. میزبان بواسطه نفوذپذیرشدن آرام و بطئی چندان به «دیگری»بودن این افراد یا روندها و ماهیت تصمیماتی که به سیستم «تحمیل» شده، آگاه نیست. فضای جاافتادن این نفوذپذیری با ارزشهای دمکراتیک فراهم شده. بنابراین، سیستم چندان درکی از این تهدیدات ندارد. آن را بخشی از خودش می‌داند. داستان جایگیرشدن نیروهای فکری، یا نزدیک به جمهوری اسلامی در مراکز دانشگاهی، تصمیم‌گیری و غیره از همین استراتژی پیروی می‌کند. حالا تنها راه‌حل [حدودا] ممکن در مقابل چنین رویه‌ای شکل دادن به اپوزیسیونی منسجم، سازمان‌یافته و بازیگری توانا در حوزه‌بین‌المللی است که بتواند در هیات یک بازیگر فروملی (sub national)ایستاده بر اصول مشخصی،  اول قوام یابد و تدریجا بازیگری خود را هماهنگ با خواست جامعه ایرانی جلو ببرد.